دردم از يار است
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
***
اين كه ميگويند آن بهتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
***
ياد باد آنكو به قصد خون ما
عهد را بشكست و پيمان نيز هم
***
دوستان در پرده ميگويم سخن
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
***
چون سر آمد دولت شبهاي وصل
بگذرد ايام هجران نيز هم
***
هر دو عالم يك فروغ روي اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
***
اعتمادي نيست بر كار جهان
بلكه بر گردون گردان نيز هم
***
عاشق از قاضي نترسد مي بيار
بلكه از يرغوي ديوان نيز هم
***
محتسب داند كه حافظ عاشق است
واصف ملك سليمان نيز هم
0 ÙØºØ§Ù :
Post a Comment
<< Home